۲۳ مرداد ۱۴۰۲

گزارش نشست: ریشه‌ها و زمینه‌های سیاسی و فرهنگی هتک حرمت به قرآن در اروپا

نویسنده:

نشست مذکور در تاریخ 14 مرداد 1402 و با حضور آقایان: سهراب سعد الدین کارشناس اروپا و پژوهشگر اندیشکده جریان، یحیی جهانگیری استاد حوزه و دانشگاه و مصطفی موسوی کارشناس اروپا، در محل اندیشکده جریان برگزار گردید. دکتر سهراب سعدالدین: بحث اسلام‌هراسی یا اسلام‌ستیزی موضوع جدیدی نیست بلکه چندین دهه…

نشست مذکور در تاریخ 14 مرداد 1402 و با حضور آقایان: سهراب سعد الدین کارشناس اروپا و پژوهشگر اندیشکده جریان، یحیی جهانگیری استاد حوزه و دانشگاه و مصطفی موسوی کارشناس اروپا، در محل اندیشکده جریان برگزار گردید.

دکتر سهراب سعدالدین:

بحث اسلام‌هراسی یا اسلام‌ستیزی موضوع جدیدی نیست بلکه چندین دهه در فضای اروپا از این روش‌های رفتاری استفاده می‌شود. حالا چه شده که این هجمه شکل جدیدی به خود گرفته و به شکل حمله به نمادهای اسلام در آمده است، جای بررسی دارد. اینکه دولت‌های اروپایی باید چکار کنند و افکار عمومی در اروپا چه موضعی نسبت به این مسئله دارند و اصلاً به چه دلیل شاهد این موج اسلام‌هراسی در اروپا هستیم و نه تنها متوقف نمی‌شود بلکه شکل‌های مختلف پیدا می‌کند، مورد بحث است.

روابط بین‌الملل این موضوع هم مهم است. ما اکنون در دوران گذار نظم هستیم. در این دوران تمام دولت‌های بزرگ اهمیت «جنوبِ جهانی» را می‌دانند. کشورهایی مثل هند و پاکستان و ایران و اندونزی و ترکیه و آفریقای جنوبی. اینها با اکثریت مسلمان هستند. این نوع اسلام‌هراسی روابط اروپا با جنوب جهانی که محل رقابت است،‌دچار اشکال می‌کند، همچنان که در مسئله قرآن‌سوزی در سوئد، اگر ترکیه وتو می‌کرد، سوئد فرصت عضویت در ناتو را از دست می‌داد. منتها برای خود محاسباتی داشت و این کار را نکرد.

این اسلام‌هراسی که در جامعه پخش می‌کنید و یا اجازه پخش می‌دهید، یکسری تبعات داخلی دارد، لزوماً مسلمانان را هدف نمی‌گیرد، سمت خودی‌ها خواهد آمد و این هراسی که تبلیغ می‌شود،‌ به لحاظ بین‌المللی، روابط اروپا با جنوب جهانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حال چرا اسلام‌هراسی متوقف نمی‌شود و یا چرا کسی کاری نمی‌کند و یا آیا دولت‌ها می‌توانند کاری انجام دهند یا خیر، از سؤالات اساسی است.

یکسری دلایل کلیشه‌ای وجود دارد، اما در عین حال واقعی است. به لحاظ جمعیت‌شناختی این نگرانی در اروپا وجود دارد: نرخ زاد و ولد در میان اروپاییان پایین است. جوامع مسلمان در کشورهای اروپایی نرخ زاد و ولدشان بالاست. اینها نگران هستند این ترکیب جمعیتی وزنی را به مسلمانان بدهد. بنابراین نگرانی وجود دارد. نگرانی‌های اقتصادی نیز وجود دارد. هر اندازه که چالش‌های اقتصادی در فضای اروپا بیشتر می‌شود افکار عمومی هم نسبت به این موضوع حساس‌تر می‌شود. یعنی اگر موضوع ابتدایی را موضوعی بدانیم که از نگاه سیاستمداران اروپایی مسئله مهمی است، تغییر نرخ جمعیتی برای خود مردم اروپا و سوئدی‌ها و دانمارکی‌ها مسئله است. تقریباً‌ 90 درصد مردم سوئد معتقدند مسلمانان در فرهنگ سوئدی ادغام نمی‌شوند. مدارایی که ما از طرف اروپایی می‌شنویم، در فضای اروپا اینچنین نیست. خود مردم اروپا این مدارا را نسبت به اسلام و مسلمانان ندارند. بخشی از آن به دلیل تبلیغات است، بخشی به دلیل وجود رگه‌هایی از نژادپرستی و ناسیونالیستی است که دیگرهراسی و دیگرستیزی را در این کشورها شدت می‌بخشد.

موضوع سوم این است که در فضای اروپا بی‌اعتمادی نسبت به نخبگان حاکم را داریم. این امر به دلیل اتفاقات اخیر از جهت اقتصادی و مهاجرتی بوده است. در این فضا احزاب راست افراطی با یک گفتمان پوپولیستی قدرت گرفتند و از موج مخالفت جوامع محلی با مهاجران استفاده کردند. یکسری برچسب‌ها نیز به اسلام و مسلمانان زدند. عملاً اسلام و مسلمانان را با یکسری واژه‌ها مترادف کردند، مثل مردسالاری، خشنونت و ... سبب شده این انگاره شکل گرفته که گویی این «دیگری» تفاوتی با بقیه «دیگری‌ها» دارد؛ یعنی مسلمانان در اروپا یک وصله ناجور هستند. به این موضوع دامن زدند و از این فضا هم استفاده می‌کنند و رأی هم می‌آورند. جالب است که احزاب جریان اصلی برای اینکه از احزاب راست افراطی کم نیاورند، روی ماجرای مسلمانان مانور می‌دهند. در سال‌های اخیر در فرانسه درباره پوشش حجاب محدودیت‌هایی وجود داشت. دانمارکی‌ها عملاً با جوامع مسلمان درون کشورشان برخوردهای خیلی محدودکننده‌ای از جهت قانونی و حقوقی دارند. در سوئد هم مصادیق افراط‌گونه‌ی آن را در بحث اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی می‌بینیم.

در رابطه با سوئد چند مسئله وجود دارد: از لحاظ تاریخی سوئدی‌ها به عنوان کشوری که دین‌شان کاتولیک بود و بعد پروتستان شدند. آنها کاتولیک‌ها و مسلمانان را با هم مقایسه می‌کردند که اینها با دین اصیل مسیحی مشکل دارند.

به لحاظ جمعیت‌شناختی، سوئد یکی از کشورهای مهاجرپذیر بوده است. مهاجران مسلمان در سوئد زیاد است. نگاهشان این است که این اقلیت اصلاً در جامعه سوئدی اذغام و جذب نمی‌شوند. احزاب دموکرات هم که روی کار آمدند، یک حزب پوپولیستی و رویکردی نژادپرستانه را در دیدگاه خود دارد. یک نوع ناسیولیسم افراط‌گونه دارند که این را با مسئله نژادپرستی گره زدند. با این وجود مسئله قرآن‌سوزی قابل کنترل بود. سوئدی‌ها اشاره می‌کنند دو بار پلیس با این درخواست مخالفت کرد.

نکته دیگر اینکه دو گونه از نژادپرستی در سوئد وجود دارد. یکی نژادپرستی دلسوزانه و دیگری نژادپرستی طردگونه است. در نژادپرستی دلسوزانه اینها عملاً خیلی صریح جوامع مسلمان را هدف قرار می‌دهند و می‌گویند آنها نمی‌توانند در کشور ما ادغام شوند. در نژادپرستی طردگونه یکسری تهمت‌ها را متوجه اسلام و مسلمانان می‌کنند و اسلام را با یکسری واژه‌ها مثل مردسالاری و خشنونت و تجاوز جنسی مترادف می‌دانند. می‌گویند اینها نمی‌توانند در جامعه سوئد هضم شوند و کم کم کاری می‌کنند تا مسلمانان فضایی برای ابراز وجود نداشته باشند.

حجت‌الاسلام یحیی جهانگیری:

امروز متناسب با عنوان جلسه، درباره زمینه‌ها صحبت می‌کنم. چه می‌شود که در اروپای امروز پدیده‌ای مثل قرآن‌سوزی اتفاق می‌افتد؟ واقعیت این است که اگر بحث اسلام‌هراسی و به طور خاص قرآن‌سوزی را به عنوان پروسه طولانی‌مدت از سال 1980 بدانیم، می‌بینیم شکل و شیوه اسلام‌هراسی تقریباً از سال 2011 به این سو به صورت قرآن‌سوزی خودش را نشان داد. چیزی که در دهه دوم هزاره جدید می‌بینیم، شکل جدید قرآن‌سوزی است. چرا ما یک فرم جدید از اسلام‌هراسی مواجهیم که این فرم همان قرآن‌سوزی است. نکته اول این است که اسلام‌هراسی در دهه دوم هزاره فعلی ثقلش قرآن‌سوزی بود. اتفاق دیگری که رقم خورد، این است که ما هر اندازه به انتهای این دوران می‌رسیم، یعنی از سال 2011 تا 2022 تکثر قرآن‌سوزی و تکرار‌ آن را بیشتر می‌بینیم. در قرآن‌سوزی اول تا سال 2016 یک وقفه طولانی را شاهدیم. بعد مجدد سرعت و شدت گرفت. پس اگر می‌خواهیم زمینه‌های اسلام‌هراسی را بررسی کنیم، باید شاخص‌های خاص این ماجرا را ببینیم:

اول اینکه در دهه دوم هزاره سوم خودش را به شکل جدی به صورت قرآن‌سوزی نشان داده است.

دوم اینکه هر اندازه به دوران معاصر نزدیک می‌شویم، تکثر این ماجرا را بیشتر می‌بینیم.

سوم اینکه اسلام‌هراسی از جنس قرآن‌سوزی دو نقطه کلونی دارد: نقطه اول،‌ کشورهای اسکاندیناوی و دوم، فرانسه است. ما باید تحلیل کنیم در اروپا چرا با دو نقطه کلونی خاص این اتفاق رخ می‌دهد؟ اینجاست که باید به زمینه‌ها بپردازیم. گاهی می‌خواهیم مسئله خرد را با یک تحلیل خیلی کلان ارائه دهیم که اساساً مسئله خرد متمایز با آن است. البته برای تحلیل مسئله خرد، باید مسائل کلان را دید. مانند یک بیمار وقتی که بیماری قلب دارد، حتماً باید همه سنخ بیماری را بشناسیم منتها قبل از آن باید بدانیم چربی و قندش بالا هست یا خیر. ما درباره قرآن‌سوزی، این شاخصه‌های ویژه را در حوزه اسلام‌هراسی داریم.

نکته دوم این است که ما خواهیم دید توجه به قرآن بیشتر خواهد شد. کافیست که فقط با آی‌پی‌های کشورهای اروپایی دگردیسی در جستجوی مفاهیم دینی را ببینیم. قطعاً تغییرات ملموسی را شاهد خواهیم بود.

نکته سوم این است که حوادث امروزه تک‌عاملی نیستند.

 واقعیت این است که ما جمع شدیم از زاویه‌های مختلف دلیل این رویداد را بررسی کنیم. منتها برای اینکه زمینه‌های این موضوع را بررسی کنم، یک نکته می‌گویم:

کسی که فضای غرب را بشناسد و ببیند، تردیدی ندارد این اتفاقات باید بیفتد. اساساً اگر در غرب چنین اتفاقی نمی‌افتاد، تردید می‌کردیم. برای تحلیل این دست ماجراها باید با تاریخ غرب آشنا باشیم. هیچ پدیده‌ای منفک از گذشته نیست بلکه مجموعه‌ای از گذشته است که اتفاقات تاریخی رخ می‌دهد.

ما اگر می‌خواهیم بدانیم در غرب چه اتفاقی افتاده، باید زمینه‌ها را بررسی کنیم.

وقتی غرب، فریدم را به لیبرتی[1] انتقال داد و گفت وقتی ما آزادی می‌گوییم، به معنای فریدم هم قابل پذیرش نیست و ما باید از فریدم عبور کنیم و به لیبرتی برسیم. واقعیت این است که از این آزادی تبیین صحیح ارائه نداد و فریدم، قلمروی خود را با بریدن مرزها و از بین بردن دیواره‌ها گسترش داد. وقتی فرآیند تغییر «ئیسم» در غرب یا به تعبیری، تغییر تعاریف نسبت به مفاهیم بنیادین در غرب را ببینیم، باید پیش‌بینی کنیم که آزادی در غرب ترمز خواهد برید. در طول این 50 سال ببینید که لیبرتی،‌ آزادی‌های بنیادین انسانی را زیر پای خود له کرده است. پس معلوم است این فرآیندی که در غرب اتفاق می‌افتد، در یک جا می‌خواهد اتفاقات دیگری را رقم بزند.

با بررسی فرآیندهای تحول در غرب، اسلام در اروپا چه وضعیتی خواهد داشت؟

درباره قرآن‌سوزی از سال 2000 به بعد در کشور فرانسه و آلمان و دانمارک را ببینید، دقیقاً خواهید دید که لیبرتی تمام اینها را زیر پای خود له کرده است. در آلمان سال 2007 وقتی به مسیح اهانت کرده بودند، این عمل را به عنوان عمل مجرمانه شناختند. اما همین اتفاق اگر 2010 اتفاق بیفتد، واکنشی ندارند. در دانمارک چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟ البته در کشوری مثل یونان که لیبرتی نفوذ جدی ندارد، می‌بینیم که این حرکت‌ها را اعمال مجرمانه می‌پندارند. مجموعه فرآیند طی شده به ما یک چشم‌اندازی می‌دهد تا بدانیم از اتفاقات حتماً به اینجا منجر خواهد شد. حال باید به بررسی این نکته بپردازید که با این فرآیندهای طی‌شده، اسلام در اروپا چه وضعیتی خواهد داشت؟ ما ببینیم که شکل اسلام‌هراسی به صورت قرآن‌سوزی خواهد بود و یا به شکل دیگری خودش را نشان می‌دهد. وقتی ما به واسطه فرآیندهای قبلی در اروپا قدرت آینده‌پژوهشی داشته باشیم، می‌توانیم تصمیمات بهنگام و پیش‌دستانه داشته باشیم؛ اما وقتی این مسائل را به صورت فرآیند نبینیم، رویدادها که اتفاق می‌افتد، ما به دنبال زمینه‌ها و یا یافتن راهکارهای مقابله هستیم.

در غرب مفهومی به نام «قُدسیت» مرده است

کسی که به عنوان ناظر بیرونی به غرب نگاه کند، شاهد خواهد بود که این آزادی به آنارشی (anarchy) ختم می‌شود.  بنابراین اسم آزادی در غرب را «استبداد آزادی» یا «آزادی مستبدانه» می‌گذارم. آزادی که هر چیز دیگری را با یک دیکتاتوریزم قدرتمند زیر پای خود له می‌کند. آزادی یک دیکتاتور شده است. می‌گوید چون آزادی است، هر کاری می‌تواند انجام دهد.

واقعیت این است که برخی مفاهیم در غرب مرده‌اند. در غرب مفهومی به نام «قُدسیت» مرده است. می‌گوید من نمی‌فهمم این چیست. ما با بحران قدسیت‌زدایی و بی‌معنایی امر قدسی در غرب مواجهیم. وقتی اینگونه است، برای غرب،‌ چه مسلمان و چه غیر مسلمان برایش تفاوتی ندارد؛ لذا وقتی قرآن را می‌سوزانند برایش تفاوتی ندارد.

دکتر مصطفی موسوی:

تبارشناسی اسلام‌ستیزی در غرب را از دید تجربیات خودم و واقعیت‌های رسانه‌ای که حاکم بوده، می‌توانیم سه موج اساسی را تعیین کنیم:

موج اول اسلام‌هراسی: مشخصه این دوره، دشمنی با اسلام به عنوان دشمن دور بود. یعنی دشمنی که در آسیای غرب بود و رقیب تمدنی محسوب می‌شد.

موج دوم، دشمنی با اسلام به عنوان دشمن نزدیک؛ یعنی دشمنی که از جهت فرهنگی و تمدنی تفاوت دارد، اما داخل مرزها دیده می‌شود.

موج سوم بیشتر تقلیل اسلام به یک پدیده فرهنگی سکولار و لیبرال بود.

موج اول، موجی است که در ایران به آن بیشتر پرداخته شده است. افرادی دارای نفوذ که در اتاق اندیشه‌ورزی و رسانه‌های مشخص هستند. اگر کسی بخواهد اقتصادی سیاسی جریان اسلام‌ستیزی را در این سال‌ها بررسی کند، می‌تواند به یک حلقه دویست، سیصد نفره به صورت مشخص برسد. در تحلیل رسانه‌ای و سازمانی این نکته به شدت مشخص است که در آمریکا و انگلیس جنگ ترور را رهبری کردند، این دیده می‌شود علی‌رغم اینکه اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی به شدت در فضای فرهنگ عمومی حضور دارد، وقتی انتشارات و منابع اقتصادی و رسانه‌ای بررسی می‌شوند،‌ به اسم‌های مشخصی می‌رسیم. شخصیت‌هایی که به لابی‌های صهیونیستی متصلند. دلیلی که روی این موضوع تأکید داریم این است (چارچوب نگاه تمدنی و جنگ تمدن‌های هانتیگتون مسئله عصر بوده) اینکه چطور با آن تعامل شده است،‌ باید تأکید کرد نتیجه دخالت و قشر خاصی بود. مقدار تأثیران روی دولت بوش و تونی‌بلر و آن چارچوبی که ایجاد کردند طی جنگ‌های خاورمیانه، به شدت محسوس است. جمع‌بندی این قسمت این است که خروجی این جنگ تمدن‌ها می‌توانست بدون این افراد کاملاً متفاوت باشد و به دلایل اقتصادی سیاسی که به نظرم کاملاً قابل اثبات است، به سمت خاصی می‌رود که به صورت مشخص، صهیونیست و اسرائیل است.

موج دوم اسلام‌ستیزی در استمرار فضای جهانی‌سازی و بحث مهاجرت و جنگ‌های ویران‌کننده‌ای که در آسیای غربی اتفاق می‌افتد، بحث مهاجرت بسیار جدی می‌شود. 2008 تا 2017 زمانی است که سیل مهاجرین به کشورهای غربی وارد می‌شود و جنگ‌های آسیای غرب کمتر می‌شود. اینجا مدیریتی انجام می‌شود. طبیعی است که اسلام‌ستیزی موجب تعارض‌های فرهنگی مختلفی می‌شود، اما اسامی گروه‌ها و افرادی که این تعارض‌ها را مدیریت می‌کنند، قابل ردیابی هستند. از انگلیس که EDL را به رهبری تامی رابینسون بابت اسلام‌هراسی جلو برد تا مدیریتی که اسرائیل هوشمندانه در حوزه دیپلماسی عمومی در قضیه چارلی ابدو انجام داد و در راهپیمایی مشهور، نتانیهو در رأس آن قرار گرفت.

در حوزه مقابله عینی با ورود مهاجرین می‌بینیم در مجارستان روابط خوبی با نتانیاهو تشکیل می‌دهد.


[1] " لیبرتی" یک وضعیت اجتماعی است. ولی "فریدم" یک وضعیت روحی و فلسفی باطنی است. "فریدم" در فطرت انسان هاست و بخاطر انسان بودنشان درذاتشان وجود دارد. اما "لیبرتی" یک ساختارسیاسی است که به مردم اجازه میدهد تا از آزادی های شخصی خود "فریدم" همچون حق مالکیت، آزادی گفتار ، آزادی همنشینی و .... برخوردار شوند.

برچسب ها:

مطالب مرتبط

عضویت
به من پیام بده
guest
0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
View all comments
تهران-چهارراه ولیعصر-قبل از برادران مظفر-پلاک907

مشاور سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

اندیشکده راهبردی «جریان» که فعالیت خود را از سال 1399 برپایه بهره گیری از جمعی از کارشناسان جوان و صاحب نظر در حوزه سیاست خارجی آغاز کرده است، اندیشکده ای خصوصی است که بر روی مسائل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تمرکز دارد. جریان رسالت خود را ارائه تصویری جامع و واقع بینانه مبتنی بر رویکردی دانش بنیان و مسئله محور با هدف بازاندیشی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار داده است.
2763 327 935 98+
info@jaraian.org