حمله هفتم اکتبر 2023 حماس به جنوب قلمرو تحت سیطره اسرائیل پیامدهای استراتژیک و پایدار چشمگیری در سطوح مختلف روانی، فردی، اجتماعی، انسانی، سیاسی، نظامی و بین المللی رقم زد؛ شاید گزاف نباشد اگر اهمیت حمله هفتم اکتبر را – دستکم از حیث نتیجه - همسنگ و یا نزدیک به «تأسیس اسرائیل در سال 1948»، «جنگ سرنوشتساز شش روزه 1967»، «غافلگیری اسرائیل در جنگ یوم کیپور 1973»، «توافقات اسلو 1993 - 1995» و «تسلط گروه حماس بر نوار غزه از سال 2007» ارزیابی کرد. بدین معنا میتوان حمله هفتم اکتبر را یک نقطه عطف تاریخی و یا «نقطه گسست تاریخی» دانست که زمانه را از زاویههای گوناگونی به پیش و پس از خود تقسیم میکند.
اکنون و با گذشت 5 ماه از این جنگ رفته رفته پیامدهای استراتژیک نمایان تر می شوند و قابلیت ارزیابی و تحلیل بیشتری پیدا می کنند. در این مقال 5 مورد از مهمترین پیامدهای استراتژیک جنگ اسرائیل و حماس را از نظر خواهم گذراند. در کنار هزینه انسانی فاجعه بار و تراژیک این جنگ که امروز دیگر از مرز 30 هزار نفر گذشته حمله هفتم اکتبر نیروهای مقاومت فلسطین به مرزهای جنوبی اسرائیل تغییراتی نسبتاً پایدار را بهوجود آورده که تقریباً بازگشتن به قبل از آن امکان پذیر نیست.
- پایان اسرائیلِ نتانیاهو
اسرائیل دیگر نمیتواند به قبل از هفتم اکتبر 2023 بازگردد و این حمله پیامدهای زیادی درون اسرائیل رقم زده است. نخستین پیامد این حمله در روان و اندیشه اسرائیلیها به وجود آمده است؛ حمله هفتم اکتبر برای بسیاری از اسرائیلیها به یک تروما (ضربه روانی) مبدل شده و در وجدان جمعی جامعه اسرائیل به عنوان یک شکست مهم در حال نهادینه شدن است. شکستی که اعتماد اسرائیلیها به مقامات و نهادهای عمومی را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است؛ طبق نظرسنجی موسسه دموکراسی اسرائیل در اوایل فوریه 2024، میزان خوشبینی اسرائیلیها نسبت به امنیت ملی اسرائیل به 39% تنزل کرده است.
میزان اعتماد به کابینه نتانیاهو نیز پس از شروع جنگ با سرعتی چشمگیر به سوی نقصان حرکت کرده و در به تنها 34% رسیده است. نظرسنجی موسسه دموکراسی اسرائیل در ماه ژانویه 2024 نیز نشان میداد تنها 15 درصد از مشارکت کنندگان خواستار ابقای نتانیاهو در مقام خود پس از پایان جنگ هستند.
عملیات غافلگیرانه طوفان الاقصی را میتوان از چند منظر با حمله غافلگیرانه مصر و سوریه به اسرائیل در جنگ یوم کیپور 1973 مقایسه کرد. نخستین وجه شباهت هر دو حمله شرایط این حملات است؛ حمله غافلگیرانه مصر و سوریه از شمال و جنوب به اسرائیل در حالی انجام شد که اسرائیل 6 سال قبل تر از آن و در جریان جنگ 6 روزه 1967 موفق شده بود 80 درصد ارتشهای مصر، سوریه و اردن را به معنای دقیق کلمه از میان ببرد. در نتیجه از یکسو اسرائیل خود را شکستناپذیر می پنداشت و از سوی دیگر دشمنانش را ناتوان از ایجاد دردسرهای بزرگ و ماجراجویی میدانست؛ اما حمله غافلگیرانه 6 اکتبر 1973 این مفروضات را به طور کلی به هم ریخت. حمله هفتم اکتبر 2023 نیز در حالی رقم خورد که دستگاههای امنیتی اسرائیل با این تصور که در جریان جنگ های 2021 (شمشیر) و درگیری کوتاه اول سال 2023 با گروه جهاد اسلامی، ضربه بزرگی به سازمان رزم گروههای مقاومت وارد کرده، این گروهها را فاقد توانایی لازم برای حملهای در این سطح میدانست.
در همین راستا نظرسنجیها از کاهش اعتماد در میان اسرائیلیها به ارتش اسرائیل حکایت دارد؛ به گونه ای که میزان اعتماد به ارتش اسرائیل نیز از 86 درصد در اوایل ماه اکتبر 2023 به 70 درصد در فوریه 2024 کاهش یافته است. از سوی دیگر میزان اطمینان از پیروزی در جنگ نیز که در ماه اکتبر میان اسرائیلیها 74% ارزیابی شده بود در فوریه 2024 به 54 درصد تنزل کرده است.
جنگ با هر سرانجامی که پایان یابد، شکست هفتم اکتبر تأثیر بزرگی بر روان اسرائیلی ها گذاشته و آنها را خواهان پایان یافتن دوره بنیامین نتانیاهو کرده است. اگرچه بی بی در 15 سال گذشته بهتر از هر سیاستمدار دیگری موفق شده بود امنیت اسرائیل را حفظ کند، اما طوفان الاقصی انگارههای امنیتی او را به چالش کشید و باعث شد اسرائیل در آستانه یک زلزله سیاسی قرار بگیرد.
بنی گانتز، رهبر ائتلاف اردوگاه ملی که در انتخابات نوامبر 2022 تنها 12 کرسی را از آن خود کرده بود، در نظرسنجیهای پس از هفتم اکتبر بین 35 تا 40 کرسی را به دست می آورد و حزب حاکم لیکود که در انتخابات گذشته 32 کرسی کسب کرده بود به پایین تر از 20 کرسی تنزل کرده است.
به نظر میرسد حمله هفتم اکتبر پایانبخش عصر «اسرائیلِ نتانیاهو» خواهد بود؛ بدین معنا که هم خود بنیامین نتانیاهو باید با نقش آفرینی در عرصه عمومی خداحافظی کند و جا را برای نسل جدیدتر سیاستمداران اسرائیلی باز کند و هم اولویتها و مفروضات امنیتی اسرائیل مانند جنگ یوم کیپور تحت تأثیر قرار خواهد گرفت و به سوی قطعی سازی یکی از راهکارهای ممکن یعنی «دو دولتی» یا «تک دولتی» سوق خواهد داد. در هر صورت مسلم است که اسرائیل به قبل از هفتم اکتبر باز نخواهد گشت.
- پایان غزه حماس
نوار غزه نیز در جریان جنگ شش روزه 1967 به اشغال اسرائیل درآمد. اسرائیل تا زمان برقراری توافق اسلو به طور کامل این منطقه را در اشغال خود نگه داشته بود. اما با رقم خوردن توافق اسلوی 2 و توافق غزه – اریحا، تشکیلات خودگردان فلسطینی رفته رفته مسئول اداره مناطقی در کرانه باختری و نوار غزه شد. تا اینکه اسرائیل نهایتاً در سال 2005 به طور کامل از نوار غزه عقب نشینی کرد. پس از نخستین انتخابات پارلمانی فلسطین در سال 2006 و اختلافاتی که میان فتح و حماس به وجود آمد، حماس در سال 2007 غزه را در اختیار خود گرفت و تا قبل از طوفان الاقصی حاکمیت این نوار را برعهده داشت.
حمله هفتم اکتبر 2023 ضربه ای اساسی به امنیت اسرائیل وارد کرد، به نحوی که مقامات امنیتی و نظامی و حتی نتانیاهو آن را یک تهدید موجودیتی برای اسرائیل تلقی کرده اند. در نتیجه اسرائیل دیگر حضور حماس در قدرت را در آستانه مرزهای خود تحمل نخواهد کرد. اگرچه قطعاً اسرائیل نمی تواند تعیین کننده همه چیز در آینده غزه باشد و به ویژه اشغالگری اصلیترین نیرویی است که باعث تداوم حیات مقاومت در هر نقطهای از جهان میشود، بدون شک حماس در شکل کنونی خود نمی تواند همچون گذشته «حکمران انحصاری» نوار غزه باشد.
اکنون دیگر کشورهای مختلف جهان نیز به حاکمیت این گروه در غزه رضایت نخواهند داد. این گفته به معنی حذف حماس و گروه های مقاومت از معادلات غزه به طور کامل نیست، بلکه حماس و گروه های مقاومت را وادار به ری برند و ادغام در دیگر گروه های فلسطینی (دستکم برای مدتی) خواهد کرد. دو مورد از اصلی ترین گزینه حماس عبارت از بازگشت به سازمان آزادیبخش فلسطین و یا ادغام در «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» (چپگرا) است. در هر صورت غزه نمی تواند همچون سال های 2007 تا 6 اکتبر 2023 اداره شود.
- جنگ منطقه ای می شود؟
تحول مهم دیگری که طولانی و فرسایشی شدن جنگ پس از 5 ماه ایجاد کرده، احتمال منطقه ای شدن جنگ است. ضربه بزرگی که اسرائیل در هفتم اکتبر دریافت کرده بود باعث میشد تلاش کند از گسترش جبهههای جدید جلوگیری کند تا بتواند با تمام قوا بر نوار غزه متمرکز شود، اما حزب الله لبنان از فردای آغاز جنگ تبادل آتش با اسرائیل را در آستانه مرز شمالی آغاز کرد. این امر باعث شد اسرائیل ناچار شود در ماه نخست جنگ 120 شهرک واقع در مرزهای شمالی خود را نیز همچون نوار جنوبی تخلیه کند. همچنین حدود یک سوم ارتش اسرائیل نیز در آستانه مرزهای مشترک با لبنان مستقر شدند.
تغییراتی که در طول زمان در ماهیت جنگ به وجود آمد باعث شده رفته رفته موضوع تبادل آتش در شمال برای اسرائیل از قبل به شدت مهمتر شود؛ اولاً جنگ غزه با پاره ای موفقیتهای نظامی برای اسرائیل همراه شده و تهدید حیاتی دیگر اسرائیل را تهدید نمی کند. دومین نکته نیز این است که نتانیاهو در تغییر دیدگاه مردم موفق نبوده و از توش و توان افتادن آتش جنگ در غزه، از یکسو شروع به کار کمیتههای حقیقت یاب برای شناخت مقصران هفتم اکتبر را در پی خواهد داشت و از سوی دیگر نیز به تشدید اعتراضات خیابانی و اعلام تمایل به انتخابات زودهنگام خواهد انجامید. این امر به باعث می شود نتانیاهو برای نجات خودش هم که شده به حفظ تبادل آتش و یا شارژ کردن بیشتر این جبهه تمایل داشته باشد.
از سوی دیگر شرایط جبهه لبنان نیز کم کم شباهت بیشتری به وضعیت جبهه غزه پیش از حمله زمینی اسرائیل پیدا میکند. بدین معنی که حزب الله لبنان همزمان با درگیری نظامی اسرائیل در جنوب، تبادل آتش با اسرائیل را آغاز کرده و در طول پنج ماه اخیر آن را نه تنها ادامه داده، بلکه به آن شدت هم بخشیده است. این امر فی نفسه معادله بازدارندگی جدیدی را میان دو طرف ایجاد می کند. معادله ای که به حزب الله لبنان اجازه میدهد در زمان درگیری های نظامی اسرائیل با فلسطینیان، اقدام به تبادل آتش و برهم زدن تمرکز نظامیان اسرائیلی کند. همچنین طولانی شدن این تبادل آتش نیز با توجه به اینکه هنوز 42 شهرک (یعنی بین 60 تا 80 هزار نفر) واقع در نوار شمالی تخلیه باقی مانده، امنیت انسانی اسرائیل را مخدوش ساخته است.
در هفتههای اخیر اسرائیل حمله هوایی به جنوب لبنان و هدف قرار دادن خانههای مسکونی را نیز آغاز کرده که این خود نشان از تشدید بحران دارد. به نظر میرسد اسرائیل قصد دارد طرف لبنانی را برای اقدامات تندتر تحریک کند. اخیراً یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل اعلام کرده آتش بس احتمالی در نوار غزه، بر جبهه شمالی اعمال نخواهد شد. از این رو برخی تحلیلگران معتقدند اساساً حمله به جنوب لبنان توسط ارتش اسرائیل در حال تبدیل شدن به یک «باید» است.